مقاله موسسين و اعضاي شركت تعاوني (docx) 45 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 45 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
موسسين و اعضاي شركت تعاوني
مبحث اول: موسسین شركت تعاوني
بند اول: مفهوم موسس
در قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران مصوب 1370، از موسسين شركت تعاوني با عنوان مجمع موسس ياد شده بود اما در اصلاحيه قانون مذكور مصوب 5/7/1377 مجلس شوراي اسلامي اين عبارت به «هيات موسس» تغيير يافت. در قانون مذكور بر خلاف لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 1347 مقنن به تعريف هيات موسس اقدام نموده است. به موجب ماده 31 اصلاحي مذكور «هيات موسس عبارت است از عدهاي از افراد واجد شرايط عضويت در تعاوني مربوط كه اقدام به تاسيس تعاوني مينمايند». اين قانون در ماده بعدي به ذكر وظايف هيات مزبور پرداخته و در تبصره 1 اين ماده مقرر نموده، پس از تشكيل اولين جلسه مجمع عمومي عادي و تعيين هيات مديره، وظايف هيات موسس خاتمه مييابد.
دستورالعمل تشكيل شركتها و اتحاديه هاي تعاوني مصوب 1371 بر اساس ماده 31 قانون بخش تعاوني مقرر نموده است كه عده اعضاي مجمع موسس بايد حداقل هفت نفر واجد شرايط قانوني عضويت باشد كه اين عده از ميان خود سه نفر را به عنوان هيات موسس مامور تمهيد مقدمات تشكيل تعاوني مينمايند. در حال حاضر با توجه به حذف قيد «مجمع موسس» به موجب اصلاحيه سال 1377 و تغيير آن به عبارت «هيات موسس» به نظر ميرسد ماده 1 دستورالعمل ياد شده از حيث انتخاب سه نفر از ميان مجمع موسس به عنوان هيات موسس قدرت اجرايي خود را از دست داده و در واقع تمامي هفت نفر مذكور در اين دستورالعمل به عنوان هيات موسس اقدام مينمايند.
از آنجا كه قانونگذار در ماده 9 قانون بخش تعاوني شرايط عضويت در تعاونيها را مقرر نموده است، هر كدام از اعضاي هيات موسس شركت تعاوني نيز بايد واجد شرايط مذكور باشند. در اينجا فقط شرايط موسسين ذكر ميشود و در بحث مربوط به اعضا به تفصيل هر كدام از اين شرايط مورد بررسي قرار ميگيرد:
1- تابعيت جمهوري اسلامي ايران
2- عدم ممنوعيت قانوني و حجر
3- عدم عضويت در تعاوني مشابه
همچنين اعضاي اين هيات بايستي گواهي پايان خدمت نظام وظيفه عمومي يا معافيت (براي افراد ذكور) و عدم سوء پيشينه را دارا باشند تا بتوانند به عنوان عضو هيات موسس خود را به اداره كل تعاون معرفي نمايند. كاركنان رسمي و پيماني دولت با ارائه گواهي يا حكم كارگزيني از ارائه گواهي پايان خدمت و عدم سوء پيشينه معاف ميباشند.
بند دوم. موقعيت حقوقي موسيسن
بر خلاف لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 1347، در قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي، ذكري از «شركت در شرف تاسيس» به ميان نيامده است. اما در دستورالعمل تشكيل تعاونيها مصوب 1378 وزارت تعاون در قسمت الف و ج بند 4 مراحل تشكيل تعاونيها، يكي از اقدامات هيات موسس، دريافت مجوز فعاليت در موضوع طرح پيشنهادي از مراجع ذيربط در صورت نياز به مجوز فعاليت به نام اعضا هيات موسس تعاوني در شرف تاسيس و نيز افتتاح حساب به نام تعاوني در شرف تاسيس در صندوق دانسته شده است. بنابر اين در مورد شركت تعاوني نيز كليه مباحث مربوط به «شركت در شرف تاسيس» و وجود يا فقدان شخصيت حقوقي قابل طرح ميباشد.
بند سوم. مسووليت موسسين
موسسين شركت تعاوني اصالتاً تشريفات مربوط به تاسيس شركت را انجام ميدهند لذا موسسين در قبال اقداماتي كه صورت ميدهند، مسووليت دارند.
آنچه در خصوص فعاليت موسسين در شركت تعاوني قابل توجه ميباشد اين است كه وزارت تعاون كه نظارت بر حسن اجراي قوانين و مقررات تعاوني را بر عهده دارد، تمامي اقدا مات اوليه مربوط به تاسيس شركتهاي تعاوني راتحت نظارت و كنترل دارد و اين وزارتخانه زماني اقدام به صدور موافقت نامه تشكيل اين شركتها مينمايد كه در انجام مقدمات مزبور، مقررات لازم رعايت شده باشد. مضافاً اينكه، اين وزارتخانه ا زصدور مجوز ثبت شركتهايي كه در مراحل تشكيل آنها مقررات مربوط رعايت نشده باشد، ممانعت به عمل ميآورد، بنابر اين در اين قبيل شركتها بر خلاف شركتهاي سهامي، مقنن اعمال نظارت وزارت تعاون را مقرر نموده است. از اين رو از اعمال خلاف قانون و احياناً سوء استفاده موسسين شركت تعاوني جلوگيري خواهد شد.
به نظر ميرسد به دليل نظارت گسترده وزارت تعاون بر مراحل تشكيل شركت تعاوني، مقنن در قانون بخش تعاوني... از قيد مادهاي در خصوص مسووليت موسسين مانند آنچه در لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت در باب شركتهاي سهامي آورده است - پرهيز نموده است. در قانون بخش تعاوني از مسووليتهاي مدني و جزايي اعضاي هيات مديره و بازرسان و مدير عامل و ساير اعضاي شركت تعاوني ذكري به ميان نيامده است و به ناچار بايد به فصل بيست و يكم قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 (مواد 126 الي 130) مراجعه نمود. در اين قانون نيز اشارهاي به مسؤوليت مدني يا جزايي موسسين شركت تعاوني نشده است.
با وجود آنكه در قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي مصوب 1370 و قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 ذكري از مسووليت مدني يا جزايي موسسين شركت تعاوني به ميان نيامده است، اين امر مانع از اين نيست كه در مواردي كه بر مبناي اصول مسووليت مدني، اركان مسووليت موسس يا موسسين برقرار باشد، آنها را مسئول جبران خسارت و يا خسارات وارده بدانيم و نيز در مواردي كه فعل و يا ترك فعل موسسين با يكي از عناوين جزايي مطابق باشد، بر اساس اصل قانوني بودن جرايم و مجازاتها، مجازات قانوني براي موسس بزهكار اعمال شود؛ اما به هر حال در قانون شركتهاي تعاوني سابق و قانون بخش تعاوني ميبايست حداقل ماده يا موادي به موارد تخلف و يا مسووليت موسسين اختصاص مييافت. چه انكه به رغم تدابير و اعمال نظارت وزارت تعاون بر اعمال موسسين، در صورت بروز تخلف و د رنهايت تضرر اشخاص ثالث و يا كساني كه قصد تشكيل شركت تعاوني را داشته و اقدام به سرمايهگذاري نموده اند، محتمل ميباشد و در اينجا اين خلاء قانوني مشاهده ميشود. بهتر بود قانونگذار مانند مواد 23 و 271 (ل.ا.ق.ت) مسووليت تضامني موسسين را در برابر اشخاص ثالث و نيز اعضاي شركت تعاوني به رسميت ميشناخت تا از اين طريق زمينه هرگونه سوء استفاده احتمالي موسسين از ميان ميرفت.
بند چهارم. حق الزحمه موسسين
در شركت تعاوني مانند شركتهاي سهامي عام و خاص، اقدام به شركت و ثبت شركت نيازمند تهيه مقدمات لازم و صرف هزينه هايي است. هزينه هايي را كه موسسين بدين ترتيب براي تشكيل و ثبت شركت تعاوني متحمل ميشوند بر طبق اصول كلي حقوقي مانند اصل عدم تبرع و نيز اصل دارا شدن غير عادلانه، دريافت مينمايند. تفاوتي كه در مورد پرداخت هزينه هاي صورت گرفته توسط موسسين در راستاي تشكيل شركت تعاوني با پرداخت اين هزينه ها در شركتهاي سهامي وجود دارد اين است كه در شركتهاي اخير الذكر قانونگذار صراحتاً در ماده 236 (ل.ا.ق.ت) پيش بيني نموده است كه «هزينه هاي تاسيس شركت بايد قبل از تقسيم هرگونه سود مستهلك شود...» اما در شركتهاي تعاوني، قانونگذار در اين خصوص هيچ تصريحي ندارد. براي يافتن راه حلي در اين زمينه بايد ازيك سو به اصول كلي حقوقي مراجعه نمود و از سوي ديگر با مراجعه به قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 مستندي را براي پرداخت هزينه هاي تاسيس و ثبت شركت تعاوني به موسسين آن پيدا نمود. قانونگذار در بند 3 ماده 1 قانون مذكور، «درآمد ويژه» را مبلغي ميداند كه از عمليات و معاملات يك شركت يا اتحاديه تعاوني در يك دوره مالي پس از وضع هزينه ها و استهلاك حاصل ميشود و سپس در مواد 14 و 15 اين قانون، موارد مصرف «درآمد ويژه» را مشخص نموده است. بنابر اين از محل درآمد حاصل از عمليات و معاملات شركت تعاوني بدواً هزينه ها و استهلاك برداشت ميشود و آنچه باقي ميماند «درآمد ويژه» آن شركت است. بديهي است يكي از هزينه هايي كه از محل درآمد آن قابل برداشت است، هزينه هايي است كه موسسين براي تاسيس شركت متحمل شدهاند. با توجه به آنچه گفته شد در خصوص هزينه هاي تاسيس شركت بهتر بود كه قانونگذار صريحاً تكليف موضوع را همانند لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مشخص ميكرد تا نيازي به مراجعه به مواد پراكنده و تفسير اين مواد احساس نميشد.
نكته ديگري كه درخصوص حق الزحمه موسسين قابل طرح ميباشد اين است كه در هيچ يك از قوانين بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي و شركتهاي تعاوني در خصوص حق الزحمه موسسين و يا پيش بيني مزايايي براي آنان ذكري به ميان نيامده است. در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350، در مواد 42 و 57، پيش بيني هرگونه پاداش، حقوق و دستمزد در ازاي خدمات و وظايف هيات مديره و بازرسان ممنوع شده بود اما مقنن در قانون اصلاحي بخش تعاوني مصوب 1377 با تغيير رويه پيشين در تبصره 5 ماده 36 و نيز تبصره 2 ماده 40 قانون ياد شده، برقراري حقوق و مزايا را براي اعضاي هيات مديره و بازرسان شركت با تصويب مجمع عمومي مجاز دانسته است اما اين قانون د رخصوص برقراري هرگونه مزايايي براي موسسين شركت تعاوني ساكت است و چنين به نظر ميرسد كه بر خلاف شركتهاي سهامي، قانونگذار فرض برقراري مزايايي را براي موسسين اعم از، سهام ممتاز و يا دريافت هرگونه پاداش در قبال اقداماتي كه براي تشكيل شركت انجام داده اند، منتفي دانتسه است. اعمال اين رويه با توجه به فلسفه تشكيل شركتهاي تعاوني و اهدافي كه از تشكيل آنها مد نظر ميباشد، منطقي است اما اينكه مقنن د رمواد ديگر مزايايي را براي مديران و بازرسان شركت تعاوني پيش بيني نموده است، به نظر ميرسد اين امر يك نوع نقض غرض باشد و از سوي ديگر پيش بيني اين مزايا براي مديران و بازرسان و عدم لحاظ آن براي موسسين شركت تعاوني به نوعي ترجيح بلا مرجح مديران و بازرسان بر موسسان شركت تعاوني باشد. چه اينكه اگر منظور از پيش بيني اين مزايا، تشويق مديران و بازرسان براي اداره بهتر و نيز نظارت دقيقتر بر امور شركت تعاوني باشد، همين هدف نيز براي موسسين شركت براي اعمال دقت بيشتر در جهت تاسيس شركت تعاوني ميتواند مطرح باشد و اين مساله ضرورت بازنگري در قوانين موجود تعاوني و اعمال يك رويه واحد و يكسان را ايجاب مينمايد.
مبحث دوم. اعضاي شركت تعاوني
«شركت تعاوني سازماني اجتماعي و در عين حال اقتصادي است. اعضاي شركت تعاوني آزادانه يك گروه اجتماعي به معناي جامعه شناختي تشكيل ميدهند و در عين حال اشخاص عضو، يك موسسه دسته جمعي را با سرمايه سهمي خود اداره مينمايد.
در يك تعاوني دو نوع سرمايه قابل تشخيص است: سرمايه اقتصادي و سرمايه اجتماعي.
سرمايه اجتماعي يعني چكيده آن چنان روابط انساني كه از تجمع افراد عضو به وجود ميآيد. به عبارت ديگر گرد آمدن اشخاص در يك شركت تعاوني، امكان استفاده از نيروهاي پراكنده آنها را در جهت پيشبرد هدفي مشترك فراهم ميآورد»
در شركتهاي تعاوني اهميت اين شركتها بستگي به تعداد اعضا و رشد فكري و ميزان همكاري آنان با شركت تعاوني و با يكديگر دارد. به دليل اهميت ركن اعضا به عنوان يكي از اركان تشكيل دهنده شركتهاي تعاوني و شايد مهمترين ركن است كه در كنگره اتحاديه بين المللي تعاون در سال 1937 در وين، نخستين اصل از اصول تعاوني، اصل آزادي عضويت در اين شركتها دانسته شد و به اين صورت بيان گرديد كه «عضويت در يك موسسه تعاوني بايد اختياري و بدون هيچگونه تضييقات ساختگي و يا تبيلغات مذهبي، سياسي، اجتماعي در اختيار كساني قرار گيرد كه ميتوانند از خدمات تعاوني استفاده و مسؤوليتهاي ناشي از عضويت را قبول نمايند»
اصل آزادي عضويت از دو ديدگاه قابل بررسي است: از ديد شخصي كه قصد عضويت در شركت تعاوني را دارد به اين معني ميباشد كه اين شخص د رعضو شدن يا عضو نشدن در شركت آزاد باشد و خود با در نظر گرفتن شرايط خويش آزادانه تصميم بگيرد. از اين جنبه ميتوان «اصل اختيار عضويت» و يا «عضويت داوطلبانه» را مطرح نمود. و ديگر از ديد شركت تعاوني. در اين زمينه دو حالت متصور است: زماني كه هنوز شركت تشكيل نشده است و عدهاي قصد تشكيل آن را دارند. اگر اين اشخاص در انتخاب هميار خود از حيث تفاهم اخلاقي و تخصص و دقت به خرج دهند به نظر گروهي اين نقض اصل آزادي عضويت است اما در واقع بايددقت نمود كه لازمه فعاليت و انسجام يك شركت تعاوني وجود تفاهم و وفاق گروهي است و بنابر اين ايجاد چنين تضييقاتي براي كساني كه قصد عضويت در شركت را دارند، مغاير اصل آزادي عضويت نميباشد. حالت دوم، زماني است كه شركت تشكيل شده است. در اينجا نيز به نظر ميرسد نظر اعضاي فعلي شركت در پذيرش عضو جديد به همان دليلي كه در بالا ذكر شد بايد لحاظ شود.
با توجه به آنچه گفته شد آزادي عضويت نميتواند در تمام شرايط، آزادي مطلق باشد. براي انتخاب اعضاء معمولا اقدام به وضع ضوابط و معيارهايي ميگردد كه از طريق آن شرايط عضويت مشخص ميگردد. مضافاً اينكه، بعضي از شركتهاي تعاوني، جريان انتخاب عضورا موكول به گذرانيدن دوره آزمايشي عضويت (در تعاونيها توليد و...) مينمايند تا ساير اعضاي شركت از مهارت فني و كارآيي لازم عضو جديد اطمينان حاصل نمايند. در واقع اگر از اين محدوديتها سوء استفاده نگردد، اين محدوديتها كه به منظور حفظ منافع جمعي شركتهاي تعاوني صورت ميگيرد، ميتواند نتايج مطلوبي را به دنبال داشته باشد و به هيچ وجه مغاير آزادي عضويت نيست.
محدوديت ديگري كه ميتواند بر اصل آزادي عضويت در شركت تعاوني وارد شود محدوديتها و موانع قانوني است كه تحت شرايط عضويت در شركتهاي تعاوني به آن پرداخته ميشود.
مبحث سوم: شرايط عضويت در شركت تعاوني
بند اول. تابعيت جمهوري اسلامي ايران
در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 صراحتاً در خصوص اتباع بيگانه در شركت تعاوني بحثي نشده بود، اما ماده 52 همين قانون مقرر كرده بود: «انتخاب اتباع بيگانه به سمت عضو هيات مديره يا مدير عامل يا بازرس شركت تعاوني در حدود مقررات جاري كشور بلامانع خواهد بود». از مفاد اين ماده چنين استنباط ميشد كه زماني كه احراز سمتهاي مهم اعضاي هيات مديره، مدير عامل و بازرس براي اتباع بيگانه مجاز باشد، به طريق اولي، عضويت اتباع خارجه نيز در شركتهاي تعاوني بلامانع است.
در قانون بخش تعاوني عضويت اتباع بيگانه هر چند كه ساكن ايران باشند در شركتهاي تعاوني ممنوع شده است. قيد اين شرط با توجه به اينكه شركتهاي تعاوني معمولا امكانات و مقدورات كافي را در اختيار ندارند و درمواردي ظرفيت آنها براي پذيرش متقاضيان تبعه ايران نيز به رغم واجد بودن كليه شرايط قانوني محدود است، امري قابل قبول ميباشد.
بند دوم: داشتن شخصيت حقيقي و يا شخصيت حقوقی غير دولتي
درماده 2 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350، عضويت تمامي اشخاص حقيقي و حقوقي در شركتهاي تعاوني مجاز دانسته شده بود. بنابر اين به موجب اين قانون تمامي اشخاص حقوقي اعم از شخص حقوقي دولتي و غير دولتي ميتوانستند به عضويت شركت تعاوني درآيند. اما در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 در ماده 8 عضويت در شركت تعاوني را فقط مختص اشخاص حقيقي دانسته بود. در واقع با اين ماده عضويت اشخاص حقوقي اعم از حقوقي دولتي و غير دولتي در اين شركتها منتفي شد؛ اما قانونگذار در مهر ماه 1377 به موجب بند يك ماده يك قانون اصلاح قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي، عضويت در شركتهاي تعاوني را براي اشخاص حقيقي و حقوقي غير دولتي مجاز دانست. بنابر اين در حال حاضر با توجه به ماده 8 مذكور و نيز ماده 17، عضويت دولت در شركتهاي تعاوني منتفي شده است. دولت ميتواند به موجب همين ماده تا 49% سرمايه شركت تعاوني را تامين نمايد بدون اينكه عضو شركت باشد. اين امر خود مسائل متعددي را به وجود ميآورد كه در جاي خود مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت.
با وجود آنكه قانونگذار عضويت اشخاص حقوقي غير دولتي را در شركتهاي تعاوني به رسميت شناخته است، به نظر ميرسد با توجه به نوع فعاليت شركتهاي تعاوني تجويز عضويت اشخاص حقوقي غير دولتي در تمام انواع شركتهاي تعاوني عموميت نداشته باشد. براي نمونه شركتهاي تعاوني مصرف براي تامين مايحتاج مصرفي اعضا و خانواده هاي آنان تشكيل ميشوند و از انجا كه اشخاص حقوقي به مواد مصرفي قابل عرضه توسط تعاونيهاي مصرف نياز نداشته و فاقد خانواده ميباشند، عضويت آنها در تعاونيهاي مصرف موضوعيت ندارد.
تجويز قانوني مزبور اصولاً در مورد تعاونيهاي توليدي كه معمولاً پروانه بهره برداري آنها به نام اشخاص حقيقي يا حقوقي صادر ميشود و يا شركتهاي تعاوني توزيعي صنفي كه طبق مقررات قانون نظام صنفي اشخاص حقوقي نيز ميتوانند پروانه كسب دريافت نمايند و برخي ديگر از انواع تعاونيها كه اعضاي حقيقي و حقوقي آنها د رتامين نيازمنيدهاي خود از طريق شركت تعاوني وجه اشتراك دارند قابل اجرا بوده و اشكالي ايجاد نخواهد كرد.
نكته ديگر اينكه، قانونگذار درادامه ماده 8 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) قيد نموده است كه «....
عضو بايد ملتزم به اهداف بخش تعاوني باشد....» به نظر ميرسد در اينجا اين عبارت به نحو صحيح به كار نرفته است؛ چه آنكه هدف اشخاص از عضويت در شركتهاي تعاوني رفع نيازمنديهاي خود و هدف شركتهاي تعاوني تامين نيازمندیهاي اعضا و اهداف بخش تعاوني از قبيل ايجاد امكانات كار براي همه، قرار دادن وسايل كار در اختيار كساني كه قادر به كار ميباشند و بديهي است كه نميتوان اين دو هدف را يكسان دانست.
بند سوم. پرداخت حداقل مبلغ اسمي سهام
يكي از شرايط عضويت در شركت تعاوني، دارا بودن حداقل سهام مقرر در اساسنامه ميباشد (بند 3 ماده 9 قانون اصلاحي بخش تعاوني... مصوب 1377). در ماده 4 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 شرط عضويت در شركت تعاوني خريد و پرداخت تمام بهاي لااقل يك سهم بود. در قانون بخش تعاوني مصوب 1370، هيچ ذكري به ميان نيامده بود و بنابر اين همان ماده 4 قانون شركهاي تعاوني ملاك عمل بود. اما دراصلاحيه سال 1377، مقنن در بند 4 ماده 9، يكي از شرايط عضويت درشركت تعاوني راخريد حداقل سهام مقرر در اساسنامه دانست كه ممكن است اين حداقل در اساسنامه شركتهاي مختلف، متفاوت باشد.
عضو شركت تعاوني ممكن است در موقع خريد حداقل سهام مقرر، تمام مبلغ اسمي سهام را به صورت نقد پرداخت نمايد و يااينكه قسمتي را نقد و مابقي را ظرف مدت مقرر در اساسنامه پرداخت نمايد. رويه بر اين است كه در ابتداي تاسيس شرك تعاوني معمولا فقط بخشي از مبلغ اسمي سهام مطالبه ميشود زيرا تمام سرمايه شركت در بدو امر مورد نياز نميباشد. با عنايت به اين موضوع، قانونگذار در ماده 21 قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 مقرر داشته است كه هر شركت تعاوني زمانی ثبت و تشكيل ميگردد كه لااقل سرمايه آن تاديه شده باشد. با استفاده از اين ماده مشخص ميشود كه هر يك از اعضاي شركت تعاوني بايد حداقل مبلغ اسمي سهامي را كه تعهد خريد نموده است در زمان تاسيس شركت پرداخت نمايد.
در مواردي امكان دارد كه داوطلبان عضويت در شركت تعاوني ميزان كمتري از حداقل مذكور را پرداخت نمايند يا اساساً در بدو عضويت سهامي را دارا شوند بدون اينكه مبلغي را ابتدائاً تاديه نموده باشند و اين امر زماني پيش ميآيد كه حداقل سرمايه تعاوني به وسيله مراجع عمومي دولتي پرداخت شده باشد. در اين حالت اعضاي تعاوني مكلف هستند ظرف مدت مقرر در اساسنامه مبلغ اسمي سهام خود را تأديه نمايند.
بند چهارم: عدم ممنوعيت قانوني
منظور از عدم ممنوعيت قانوني اين است كه متقاضيان عضويت در شركتهاي تعاوني قانونا از عضويت منع نشده باشند (بند 2 ماده 9 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) به عنوان مثال بند (ه) ماده 10 قانون خدمت وظيفه عمومي مصوب 29/7/1363 عضويت در شركت تعاوني را منوط به ارائه مدرك دال بر رسيدگي به وضع مشموليت آنان از اداره وظيفه عمومي نموده است. بنابر اين افرادي كه وضعيت مشموليت آنها مطابق قانون مذكور مشخص نشده است نميتوانند در شركتهاي تعاوني عضو شوند.
بند پنجم: عدم حجر
در شركتهاي تعاوني افرادي حق خريد سهام را دارند كه محجور نباشند. به عبارت ديگر داوطلبان عضويت در شركتهاي تعاوني بايد بالغ، عاقل و رشيد باشند (بند 2 ماده 9 قانون اصلاحي بخش تعاوني... مصوب 1377)
صرف نظر از اينكه اشخاص متقاضي عضويت بايد در زمان خريد سهام اهليت داشته و محجور نباشند، در زمان تشكيل مجامع عمومي نيز بايد واجد اهليت استيفا باشند تا بتوانند در اين مجامع حضور يافته و راي بدهند. اما نكتهاي كه شايان توجه ميباشد اين است كه با عنايت به ماده 30 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 كه حضور نمايندگان تام الاختيار اعضا را در مجامع عمومي پيش بيني نموده است، اين تجويز در خصوص ولي يا قيم محجور عضو شرکت تعاوني نيز صادق ميباشد و اين اشخاص به عنوان نماينده قانوني محجور حق حضور در مجامع عمومي شركت تعاوني را دارا ميباشند.
در قانون بخش تعاوني مصوب 1370، دو شرط عدم محجوريت و ورشكستگي به تقصير را در كنار هم مطرح كرده بود. بر اين اقدام قانونگذار اين ايراد وارد بود كه ورشكستگي به تقلب با توجه به سوء نيت شخص تاجر، جنبه كيفري شديدتري نسبت به ورشكستگي به تقصير دارد. حال آنكه مقنن عدم ورشكستگي به تقصير را از شرايط عضويت درشركت تعاوني دانسته بود و در مورد عدم ورشكستگي به تقلب ساكت بود و اين منجر به ايجاد نوعي دوگانگي بلاوجه ميشد. براي رفع اين ابهام برخي حقوقدانان قايل به تفسير شده و بااتكاء به اتحاد طريق و قياس اولويت ورشكستگي به تقلب را نيز مانع عضويت در شركت تعاوني ميدانستند.
قانونگذار در اصلاحات سال 1377 باتغيير رويه، به طور كلي قيد عدم ورشستگي به تقصير را نيز از جمله شرايط عضويت در شركت تعاوني حذف نمود و به بحث و اختلاف نظرها در اين خصوص خاتمه داد.
بند ششم: درخواست كتبي عضويت و تعهد رعايت مقررات اساسنامه تعاوني
يكي ديگر از شرايط عضويت در شركتهاي تعاوني درخواست كتبي عضويت و تعهد رعايت مقررات اساسنامه ميباشد كه در بند 4 ماده 9 قانون بخش تعاوني مطرح شده است. با توجه به سكوت قانونگذار در سال 1370 درخصوص مرجع قبول درخواست عضويت رويه عملي بر اين است كه در خواست كتبي عضويت در بدو تاسيس شركت تعاوني به هيات موسس و پس از تاسيس و ثبت شركت به موجب بند 4 ماده 37 قانون مزبور به هيات مديره داده ميشود. براي پيوستن به شركت تعاوني، شركت معمولا خود اقدام به تهيه فرمهاي مخصوص مينمايد و متقاضي عضويت اقدام به تكميل مندرجات اين فرم ميكند. تعهد به رعايت مقررات شركت تعاوني كه از لوازم عقلي و منطقي عضويت در تعاونيها ميباشد در همين نمونه فرمهاي چاپي به عمل ميآيد.
بند هفتم: عدم عضويت در تعاوني مشابه
به موجب بند 5 ماده 9 (ق.ب.ت.ا.ج.ا)، متقاضي عضويت در شركت تعاوني نبايد همزمان عضو يك شركت تعاوني ديگر با موضوع و فعاليت مشابه باشد. به نظر ميرسد اين ممنوعيت قانوني به اين دليل برقرار شده است كه يكي از اهداف تشكيل شركت تعاوني تامين امكانات كار براي همه به منظور رسيدن به اشتغال كامل و يا رفع نيازمنديهاي اعضا ميباشد و با عضويت در يك شركت تعاوني هدف قانونگذار براورده خواهد شد و بنابر اين نيازي به برخورداري از خدمات، امكانات و مقدورات در شركت تعاوني به طور همزمان نميباشد. بديهي است در صورتي كه دو شركت تعاوني داراي دو موضوع فعاليت متفاوت باشند، عضويت همزمان درهر دو شركت منع قانوني نخواهدداشت.
علاوه بر شرايط مذكور ماده 9 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370، قانونگذار در تبصره 2 ماده 8 قانون مزبور قيد نموده است كه «در تعاونيهاي چند منظورهاي در صورتي كه عضويت براي همه آزاد باشد، داشتن عضو غير شاغل مجاز است اما هيات مديره و مدير عامل بايداز ميان اعضاء شاغل انتخاب گردد».
مواد 26و 27 (ق.ب.ت.ا.ج.ا)مصوب 1370 شركتهاي تعاوني را شامل دو نوع تعاوني توليد و تعاوني توزيع دانسته است. چنانچه شركت در اهداف و وظايف خود بيش از يك موضع فعاليت را به عنوان محدوده وظايف و اختيارات خود در اساسنامه پييش بيني نمايد، حسب مورد به عنوان شركت تعاوني دو يا چند منظور در اداره ثبت شركتها به ثبت ميرسد؛ اما در شركتهاي سهامي ولو اينكه در اساسنامه آنها وظايف و اختيارات متعددي پيش بيني شده باشد، عنوان چند منظور در كنار نام آنها درج نميگردد.
شركتهاي دو يا چند منظوره نيز حسب مورد به دو دسته شركتهاي خاص و عام تقسيم ميگردند:
شركتهاي دو يا چند منظور خاص، آن دسته از شركتهايي هستند كه به موجب قانون عضويت در آنها براي عموم مجاز نميباشد و در مقام مقايسه با شركتهاي سهامي عام و خاص بيشتر قابل تطبيق ميباشند.
در اين گونه شركتها دو يا چند منظوره بودن مانع از وجود شرط اشتغال براي اعضا نبوده و عضو اين شركتها در صورتي قانوناً عضو شركت تلقي ميگردد كه علاوه بر انجام ساير تكاليف مربوط به عضويت، در شركت نيز اشتغال به كار داشته باشد. در اين مورد بحث اشتغال تمام وقت و يا پاره وقت نيز مطرح است.
شركتهاي دو يا چند منظوره عام، شركتهايي هستند كه عضويت در آنها براي عموم مردم آزاد ميباشد. اين شركتها در مقايسه بين شركتهاي سهامي خاص و عام بيشتر مشابه شركتهاي سهامي عام ميباشند.
با عنايت به ماهيت شركتهاي چند منظوره عام بايددانست كه اعضا در اين گونه شركتها ميتوانند اشتغال در شركت نداشته باشند.
توضيح اينكه عدم ضرورت اشتغال در شركت براي اعضاي شركتهاي تعاوني دو يا چند منظوره عام منحصر به اعضاي معمولي بوده و اعضاي هيات مديره و مدير عامل اين گونه شركتها به موجب تصريح مندرج در تبصره دوم ماده 8 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 مكلفند در شركت شاغل باشند.
نكته ديگري كه قابل ذكر ميباشد اين است كه در بند 3 ماده 9 قانون مذكور شرط ديگري كه براي عضويت در شركت تعاوني قيد شده بود، عدم سابقه ارتشا، اختلاس و كلاهبرداري بود. اين شرط در اصلاحات 5/7/1377 حذف شد.
محروميت از عضويت در شركتهاي تعاوني به دليل داشتن سابقه ارتشا، اختلاس و كلاهبرداري در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 پيش بيني نشده بود و فقط در خصوص مديران وبازرسان، سابقه جنايت يا يكي از جنحه هاي موثر از عوامل محروميت از داشتن سمتهاي مذكور عنوان گرديده بود.
در زمان تصويب قانون بخش تعاوني... در مجلس شوراي اسلامي نسبت به حذف يا عدم حذف بند 3 ماده 9 مذكور ميان نمايندگان اختلاف نظر وجود داشت. در اينجا دلايل هر كدام از موافقين و مخالفين حذف بند مذكور به اختصار بيان ميگردد تا علت و فلسفه حذف اين بند در اصلاحات سال 1377 از سوي قانونگذار روشن و مشخص گردد.
موافقين حذف بند 3 ماده 9 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 معتقد بودند كه اگر فردي ساليان قبل مرتكب يكي از جرايم مذكور در اين بند شده و در حال حاضر فردي سالم و فعال در عرصه اقتصادي كشور باشد چرا بايد از عضويت در تعاونيها محروم گردد؟ و از سوي ديگر محدوديت عضويت در تعاونيها بايد متناسب با كاري باشد كه مورد نظر است. بنابر اين در پستهاي مديريتي بايستي دقت كافي به عمل آيد و شرايط ويژهاي برقرار شود. از اين رو قرار دادن شرط عدم سابقه ارتشا، اختلاس و كلاهبرداري براي اعضاي شركت تعاوني كه قصد انجام فعاليت توليدي، توزيعي يا خدماتي دارند، ضروري نيست.
از سوي ديگر مخالفين حذف اين بند بر اين عقيده بودند كه به دليل اينكه شركتهاي تعاوني ميتوانند از تسهيلات و امكانات دولتي استفاده نمايند، شرط عدم سابقه ارتشا، اختلاس و كلاهبرداري براي اعضاي اين شركتها بايد مورد توجه قرار گيرد تا از خطر احتمالي از حيف و ميل اموال دولتي توسط مرتكبين جرايم مذكور جلوگيري شود. در پاسخ گفته ميشد كه اعطاي كمكهاي دولتي به شركتهاي تعاوني براي دولت اجباري نيست و بنابر اين در صورت احتمال خطر از بين رفتن اموال عمومي، دولت ميتواند از اعطاي كمكهاي مالي به چنين شركتهاي تعاوني كه اعضاي انها داراي سوء پيشينه ارتكاب به جرايم مزبور ميباشند خودداري نمايد.
از سوي ديگر مخالفين حذف بند مذكور استدلال ميكردند كه عضويت اين افراد به اعتبار شركت ت عاوني لطمه وارد ميآورد. مضافاً اينكه احتمال كلاهبرداري نسبت به شركت از سوي اين افراد وجود دارد. علاوه بر اين، اشخاص مذكور ميتوانند در ساير شركتهاي تجاري به فعاليت بپردازند.
با عنايت به مباحث فوق، قانونگذار در سال 1370 اين شرط را به عنوان يكي از شرايط عضويت در شركهاي تعاوني قيد نمود. اما با توجه به اينكه براي كمك به توليد و رشد اقتصادي كه در شرايط فعلي نياز اساسي كشور ميباشد، بايد شرايط عضويت افرادي را كه فاقد امكانات مالي كافي ميباشند، در شركتهاي تعاوني فراهم نمود و با لحاظ دلايل موافقين حذف بند مذكور در قانون سال 1370، مقنن در سال 1377، شرط مذكور را از جمله شرايط عضويت در شركت تعاوني حذف نمود. اما بايد توجه داشت كه به لحاظ حساسيت پستهاي مديريت و بازرسي در شركتهاي تعاوني، قانونگذار اين شرط را در بند 6 ماده 38 قانون اصلاحي بخش تعاوني... مصوب 1377 در خصوص اعضاي هيات مديره، مدير عامل و بازرسان شركت تعاوني ابقا نمود.
از ديگر شرايط عضويت در شركت تعاوني كه در قانون بخش تعاوني.... سال 1370 بيان شده بود و در اصلاحيه سال 1377 حذف گرديد، تبصره 1 ماده 8 قانون مذكور بود. در اين تبصره آمده بود: «در تعاونيهاي توليد عضو بايد در تعاوني به كار اشتغال داشته باشد». سابقه قانونگذاري در اين خصوص به قانون تجارت 1311 بر ميگردد، در اين قانون در ماده 190 مقرر شده بود: «شركت تعاوني توليد شركتي است كه بين عدهاي از ارباب حرف تشكيل ميشود و شركا مشاغل خود را براي توليد و فروش اشيا يا اجناس به كار ميبرند».
در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 درماده 90 در تعريف شركتهاي تعاوني كار آمده است: «شركت تعاوني كار شركتي است كه به منظور توليد كالا يا انجام خدمات با عضويت افرادي كه نيروي كار خود را در اختيار شركت ميگذارند تشكيل ميشود». بنابر اين در اين قانون نيز اعضاي شركتهاي تعاوني كار - در اين قانون از تعاوني توليد ذكري به ميان نيامده است - ميبايست در شركت شاغل باشند.
با وجود سابقه طولاني قانونگذاري د رمورد ضرورت اشتغال اعضاي شركت تعاوني توليد در اين شركت، قانونگذار در اصلاحات سال 1377 تبصره مذكور را از ماده 8 حذف نمود و اين تبصره را جايگزين آن نمود:
«در تعاونيهاي اشتغال زا كمكهاي دولتي به نسبت اعضاي شاغل در آن تعاوني واگذار ميشود». اين تبصره سوالاتي را به ذهن متبادر ميكند كه بايد به دنبال پاسخي شايسته بود. نخست آنكه منظور از قيد «تعاوني اشتغال زا» چيست؟ در سير قانونگذاري در مورد شركتهاي تعاوني، چنين لفظي مشاهده نميشود و حتي در خود قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 نيز از «تعاوني اشتغال زا» صحبتي به ميان نيامده است. اين تبصره كه جانشين تبصره قبلي در باب شركتهاي تعاوني توليد شده است مطابق اصول نگارش حقوقي بايد مضمون و محتوايي در راستاي تبصره قبلي داشته باشد، حال آنكه در اينجا دقيقا مشخص نيست كه تبصره جديد چه تعاونيهايي را شامل ميشود؟ اگر منظور از تعاونيهاي اشتغال زا، تعاونيهاي توليد ميباشد، با وجود اصطلاح حقوقي مرسوم و متداول «تعاوني توليد» چه نيازي به اين قيد نامانوس بوده است و اگر منظور تعاونيهاي توليد نيست، پس قيد تعاونيهاي اشتغال از چه تعاونيهايي را در برمي گيرد؟ از سوي ديگر، اگر اين قيد را معادل تعاونيهاي توليد بدانيم، ادامه تبصره اين مفهوم را در بردارد كه در تعاونيهاي توليد عضو غير شاغل هم داريم و كمكهاي دولتي فقط به نسبت اعضاي شاغل در تعاوني به آن تعلق ميگيرد. به نظر ميرسد مفهوم اشتغال زا بيشتر واجد جنبه اقتصادي باشد تا جنبه حقوقي و تعاوني اشتغال از مجموعه فعاليتهاي توليدي، خدماتي، توزيعي را در بر ميگيرد بهتر بود قانونگذار تبصره سابق را كه در واقع موافق هدف و فلسفه تشكيل تعاونيهاي توليد بود، حذف نميكرد زيرا با وجود راي وحدت رويه ديوان عدالت اداري مشكلي در راستاي مفهوم اشتغال در اين تعاونيها به وجود نميآمد. حتي اگر قانونگذار قصد حذف اين تبصره و تجويز حضور اعضاي غير شاغل را در تعاوني توليد داشت ميبايست به نحو صريح و عاري از هرگونه ابهام در تبصرهاي جديد به بيان مساله ميپرداخت.
علاوه بر شرايطي كه بر طبق قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 و قانون بخش تعاوني مصوب 1370 براي عضويت در شركتهاي تعاوني مقرر شده است، در آيين نامه ها، دستورالعملها و اساسنامه هاي نمونه شركتهاي مختلف تعاوني شرايطي براي عضويت در شركت تعاوني مورد نظر مقرر شده است كه براي عضويت در هر شركت تعاوني بخصوص بايد به ضوابط، اساسنامه ها و دستورالعملهاي مرتبط با آن مراجعه نمود.
نكته لازم به ذكر آنكه شرايطي كه از آن به تفصيل ياد شد، مختص داوطلبان عضويت در شركتهاي تعاوني ميباشد؛ اما براي عضويت در هيات مديره و نيز احراز پست بازرسي و مديريت عامل، قانونگذار شرايط ديگري را در مادهاي ديگر پيش بيني نموده است (ماده 38(ق.ب.ت.ا.ج.ا) در اينجا به لحاظ پرهيز از اطاله كلام، منحصراً به ذكر مفاد ماده ياد شده اكتفا ميكشود:
ماده 38 اعضا هيات مديره، مدير عامل و بازرسان بايد واجد شرايط زير باشند:
تابعيت جمهوري اسلامي ايران؛
ايمان و تعهد به اسلام (در تعاونيهاي متشكل از اقليت ديني شناخته شده در قانون اساسي تعهد عملي به دين خود)؛
دارا بودن اطلاعات يا تجربه لازم براي انجام وظايف متناسب با آن تعاوني؛
عدم ممنوعيت قانوني و حجر؛
عدم عضويت در گروههاي محارب و عدم ارتكاب جرايم بر ضد امنيت و جعل اسناد؛
عدم سابقه محكوميت ارتشا، اختلاس، كلاهبرداري، خيانت در امانت، تدليس، تصرف غير قانوني در اموال دولتي و ورشكستگي به تقصير.
مبحث سوم: تعداد اعضاي شركت تعاوني
قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 در ماده 6 مقرر نموده است: «حداقل و حداكثر تعداد عضو در تعاونيها به نسبت سرمايه و فرصت اشتغال و نوع فعاليت و رعايت اصل عدم تمركز و تداول ثروت به وسيله آيين نامهاي تعيين ميشود كه به تصويب وزارت تعاون ميرسد ولي د رهر صورت تعداد اعضا نبايد كمتر از 7 نفر باشد».
وزارت تعاون در اجراي ماده اخير در تاريخ 26/11/1371 آيين نامهاي را در 9 ماده تصويب و حداقل و حداكثر تعداد عضو را در انواع شركتهاي تعاوني مشخص نمود اما از انجا كه در آيين نامه مذكور عملا براي تشكيل برخي شركتهاي تعاوني موانعي را موجب ميشد، در تاريخ 27/12/1377 مورد تجديد نظر قرار گرفت و در 4 ماده به تصويب رسيد. براي نمونه به موجب آيين نامه مصوب 1371 حداقل و حداكثرتعداد عضو در شركتهاي تعاوني فرش دستباف، صنايع دستي و صنايع روستايي 50 نفر بود و به همين دليل در مناطقي كه تعداد اعضا به 50 نفر نميرسيد امكان تشكيل شركت تعاوني حتي با يا 49 عضو غير قانوني بود.
به موجب آيين نامه مصوب 1377 حداقل تعداد اعضا در زمان ثبت و دوران فعاليت در شركتها و اتحاديه هاي تعاوني به شرح زير ميباشد:
در شركتهاي تعاوني مصرف حداقل 250 عضو
در انواع شركتهاي تعاوني عام حداقل 500عضو
در ساير شركتهاي تعاوني حداقل 7 عضو
در انواع اتحاديه هاي تعاوني حداقل 7 عضو
در شركتهاي تعاوني اشتغالزا (توليدي ياخدماتي) ضمن رعايت تعداد و حداقل 7 عضو، بنا به تعداد اعضا از تعداد فرصتهاي شغلي دايمي طرح و يا واحد تعاوني كمتر باشد هشتاد درصد مشاغل دايمي اين شركتها بايد به اعضاي تعاوني واگذار شود. براي نمونه در يك شركت تعاوني توليدي حداقل تعداد عضو 7 نفر ميباشد. اگر اشتغال زايي طرحي كه شركت مذكور ميخواهد اجرا نمايد 20 نفر باشد شركت تعاوني ملزم است كه معادل هشتاد درصد اشتغال زايي فوق يعني 16 نفر را به عضويت درآورد.
«آيين نامه اخير حداكثر تعداد اعضا در شركتها و اتحاديه هاي تعاوني را تابع هيچ محدوديتي نكرده است به استثنا شركتهاي تعاوني مسكن كه حداكثر تعداد اعضاي آنها را 500 عضو تعيين نموده است. به نظر ميرسد علت اينكه آيين نامه اخير شركتهاي تعاوني مسكن را مستثني نموده است اين باشد كه تعاونيهاي مسكن در اجراي وظايف خود يعني ساخت و ساز خانه هاي مسكوني كه نياز به صرف هزينه هاي زياد و سرمايهگذاري بالا دارد به دليل تعدد عضو با مشكل مواجه نشود. اما اينكه حداكثر تعداد عضو 500 عضو تعيين شده است نيز عملا مشكلاتي را براي اداره ها و كارگاههايي كه داراي كاركنان بيش از 500 نفر هستند امكان عضويت براي مازاد بر 500 نفر قانوناً فراهم نيست. و اين با اصل اول بين المللي تعاون كه مطابق آن نبايد براي عضويت محدوديت ايجاد كرد، مغايرت دارد؛ و از سوي ديگر امكان تشكيل دو شركت تعاوني براي كاركنان اين اداره و كارگاهها نيز وجود ندارد زيرا به موجب تبصره 2 ماده 2 دستورالعمل تشكيل تعاونيها مصوب وزارت تعاون براي هر واحد كارمندي و كارگري فقط يك شركت تعاوني در هر موضوع فعاليت تشكيل ميشود»
. دستورالعمل تشكيل تعاونيها مصوب 1378 وزارت تعاون نيز پس از آيين نامه مواد 6 و 20 قانون بخش تعاون...، در برخي مواد حداقل اعضاي برخي شركتهاي تعاوني را مقرر نموده است در خصوص شركتهاي تعاوني عام اين دستورالعمل تكرار مواد آيين نامه مذكوراست. تنها تفاوتي كه مشاهده ميشود ماده 3 دستورالعمل مزبور است كه مقرر ميدارد: «تعدادي اعضاي شركتهاي تعاوني بر اساس طرح پيشنهادي و با نظر اداره كل تعاون استان به گونهاي تعيين ميشود كه طرح مورد نظر داراي توجيه اقتصادي قابل قبول باشد ولي در هر صورت تعداد اعضا نبايد از 7 نفر كمتر باشد». و در تبصره 1 اين ماده آمده است كه حداقل تعداد اعضا در شركتهاي تعاوني عام 500 عضو خواهد بود. بنابر اين در انواع شركتهاي تعاوني عام (شركت تعاوني توليدي عام، تعاوني توزيعي عام، تعاوني توليدي – توزيعي عام) در صورتي كه فرصتهاي شغلي پيش بيني شده در طرح براي بيشتر از 500 عضو باشد، حداقل تعداد اعضا معادل فرصتهاي شغلي پيش بيني شده در طرح پيشنهادي است. اما اگر اين فرصتها براي كمتر از 500 عضو باشد، حداقل تعداداعضا برابر 500 عضو است.
نكته ديگري كه از مفاد اين دستورالعمل قابل استنباط است اين است كه در شركتهاي تعاوني مسكن براي هردو نفر عام و خاص، حداكثر تعداد اعضا 500 عضو ميباشد، بنابر اين با توجه به حداقل 500 عضو در شركتهاي تعاوني عام، تعاوني مسكن عام در هنگام تشكيل دقيقا بايستي 500 عضو داشته باشد و بنابر اين در صورتي كه يك تعاوني مسكن بخواهد كمتر از 500 عضو داشته باشد بايد به صورت تعاوني توزيعي مسكن خاص تشكيل يابد.
در دستورالعمل ياد شده بر خلاف آيين نامه مواد 6 و 20 مذكور صراحتاً تكليف تعداد اعضاي شركت تعاوني خاص مشخص شده است. در انواع اين شركتها (شركتهاي تعاوني توليدي خاص، تعاوني توزيعي خاص، تعاوني توليدي – توزيعي خاص) در صورتي كه فرصتهاي شغلي پيش بيني شده در طرح براي بيش از 7 عضوباشد، حداقل تعداداعضا برابر فرصتهاي شغلي پيش بيني شده ميباشد اما اگر فرصتهاي شغلي طرح براي كمتر از 7 عضو باشد حداقل اعضا 7 عضو خواهد بود.
مبحث چهارم: حقوق و تكاليف اعضاي شركت تعاوني
بند اول. حقوق اعضاي شركت تعاوني
در خصوص حقوق اعضاي شركت تعاوني در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 و قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 مانند لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت راجع به حقوق سهامداران مبحث يا فصل جداگانهاي پيش بيني نشده است. با توجه به مواد پراكندهاي كه در دو قانون مذكور وجود دارد، حقوق مزبور را مورد بررسي قرار ميدهيم.
1ـ حقوق مالي
حق انتقال سهام: لازمه آزادي عضويت شخص در شركت تعاوي، آزادي عضو در نقل و انتقال سهام خود و خروج از شركت ميباشد.
در ماده 12 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 مقرر شده بود: «انتقال سهام شركت تعاوني به غير عضو شركت مجاز نيست». و ماده 44 همين قانون اتخاذ تصميم نسبت به انتقال سهام اعضا به يكديگر رااز اختيارات هيات مديره دانسته است. بنابر اين مطابق اين قانون آزادي عضو شركت تعاوني در انتقال سهام خود محدود به انتقال به ساير اعضاي شركت تعاوني شده و حق انتقال به غير سلب شده بود.
در ماده 22 قانون بخش تعاوني مصوب 1370 آمده است: «عضو يااعضاي تعاوني ميتوانند با رعايت مقررات اين قانون سهم خود را به ساير اعضا و يا افراد جديد واجد شرايط واگذار نمايند». و در بند 4 ماده 37 همين قانون اتخاذ تصميم نسبت به انتقال سهام اعضا به يكديگر از اختيارات هيات مديره دانسته است. بنابر اين در مقام مقايسه اين دو قانون، در قانون جديد اعضاي شركت تعاوني علاوه بر اينكه ميتوانند سهام خود را به ساير اعضاي شركت منتقل كنند، حق انتقال به اشخاص غير عضو رانيز دارا ميباشند.
ايرادي كه بر نص بند 4 ماده 37 قانون بخش تعاوني مصوب1370 وارد اين است، اين است كه در اين بند، مرجع اتخاذ تصميم نسبت به انتقال سهام اعضا به يكديگر هيات مديره دانسته شده است و درخصوص صلاحيت اين مرجع نسبت به انتقال سهام اعضا به اشخاص غير عضو شركت ساكت است و اين سوال را به ذهن متبادر ميكند كه آيا انتقال سهام به غير عضو نيازمند به تصويب هيچ مرجعي نيست؟ بديهي است به لحاظ اهميت بيشتر انتقال سهام اعضا به غير اعضاي شركت تعاوني، حتما بايد مرجعي بر اين نقل و انتقال نظارت داشته و اتخاذ تصميم نمايد. در مقام مقايسه با انتقال سهام به اعضا با استفاده از قياس اولويت با يد هيات مديره را نسبت به اتخاذ تصميم نسبت به انتقال سهام اعضاي تعاوني به اشخاص غير عضو نيز صالح دانست. درواقع منشأ اين تسامح قانونگذار از آنجا ناشي ميشود كه بند 4 ماده 37 قانون بخش تعاوني دقيقا اقتباس از ماده 44 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 ميباشد. حال آنكه قانونگذار غافل از اين بوده است كه در قانون شركتهاي تعاوني، انتقال سهام اعضا به غير اعضا ممنوع بوده و لذا بديهي است كه هيچ مرجعي براي اتخاذ تصميم نسبت به اين موضوع معرفي نشود اما در قانون بخش تعاوني... كه انتقال به غير اعضا مجاز دانسته شده است مانند قانون شركتهاي تعاوني در خصوص مرجع اتخاذ تصميم نسبت به اين امر سكوت اختيار شده است. بنابر اين با عنايت به ريشه تاريخي اين مساله و با توسل به قياس اولويت بايد مرجع صالح در مورد انتقال سهام به غير اعضاء را نيز هيات مديره شركت تعاوني دانست. به لحاظ رفع اطاله کلام، بحث ماهیت حقوقی سهم و نقل و انتقال آن را در جای خود به تفصیل بحث خواهیم کرد.
حق استفاده از پاداش ساليانه در قانون شركتهاي تعاوي مصوب 1350، تخصيص درصدي از سود خالص به شركت به عنوان پاداش ساليانه پيش بيني نشده بود اما در قانون بخش تعاوني مصوب 1370 مطابق بند 4 ماده 25، درصدي از سود جهت پاداش به اعضا به پيشنهاد هيات مديره و تصويب مجمع عمومي عادي تخصيص داده ميشود.
مستنبط از كلمه «پاداش» مندرج در ماده ياد شده، حق مزبور به صورت منجز و متوالي نيست بلكه حقي است كه اعمال آن بستگي به اراده و تصويب مجمع عمومي دارد و در هر حال مجمع ميتواند پيشنهاد هيات مديره را قبول و يا رد نمايد. ميزان درصد سود، جهت پاداش به اعضا، در قانون تصريح نشده است و مشخص نيست كه مجمع عمومي عادي تا چه ميزان در اين مورد صاحب اختيار و اجازه است. با توجه به اهميت اين موضوع بهتر بود قانونگذار صراحتاً حداكثر درصد پاداش جهت تخصيص به اعضا را تعيين مينمود.
با توجه به مراتب ياد شده، هر چند استفاده از پاداش منوط به پيشنهاد هيات مديره و تصويب مجمع عمومي عادي شركت تعاوني ميباشد اما پس از تصويب، استفاده از اين پاداش حق هر يك از اعضاي شركت تعاوني ميباشد.
حق استفاده از خدمات شركت تعاوني:
عضو حق دارداز خدمات، امكانات و تسهيلاتي كه شركت تعاوني ارايه ميكند بهره مند شود. استفاده از خدمات شركت تعاوني حق است كه به طور طبيعي براي عضو به تبع عضويت در شركت تعاوني ايجاد ميشود و نميتوان وي را از اين حق محروم ساخت و نيز نميتوان در برخورداري از آن تبعيض و يا محدوديتي قايل شد.
حق بهره وري از سودخالص:
از ديگر حقوق عضو شركت تعاوني حق بهره وري از سودخالص سالانه شركت ميباشد.
در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350، از اصطلاح «سود خالص» استفاده نشده و به جاي آن عبارت «سود سهام» به كار گرفته شده بود. مطابق ماده 14 قانون مزبور، درآمد ويژه شركت – مبلغ حاصل از عمليات و معاملات يك شركت در يك دوره مالي پس ازوضع هزينه ها و استهلاك در صورتي كه موافق اساسنامه قابل تقسيم بود، به ترتيب پس ازوضع ذخيره ها و سود سهام به صورت مازاد برگشتي به تناسب ميزان معاملات هر عضو با شركت قابل تقسيم بود؛ لذا مطابق مقررات اين قانون از محل درآمد ويژه ابتدا ذخاير برداشته و در صورت تكافو، سود سهام اعضاي شركت پرداخت ميشد. مطابق تبصره 1 ماده 10 قانون مذكور «سود سالانه سهام شركتهاي تعاوني معادل حداكثر نرخ بهره اوراق قرضه دولتي خواهد بود و در صورتي كه اوراق قرضه دولتي در جريان نباشد سود سالانه سهام به پيشنهاد وزارت تعاون وامور روستاها و تصويب هيات وزيران تعيين و جهت اجرا اعلام خواهد شد. در مواردي كه ميزان درآمد خالص شركت، تكافوي پرداخت سود سهام را بر اساس مفاد اين تبصره ننمايد، مجمع عمومي صاحبان سهام شركت تعاوني مربوط، نسبت به تعيين مقدار سود سهام آن اقدام خواهد نمود».
در قانون بخش تعاوني مصوب 1370، ترتيب مذكور به رسميت شناخته نشده است. طبق بند 5 ماده 25 قانون مزبور، ابتدا از محل سود خالص شركتها به ترتيب ذخيره قانوني (به شرح بند 1 و تبصره هاي ماده 25 مزبور) منظور ميشود و سپس ذخيره احتياطي و پس از آن چهاردرصد به عنوان حق تعاون و آموزش براي واريز به صندوق تعاون و نيز درصدي به عنوان پاداش براي اعضا، كاركنان، مديران و بازرسان وضع ميشود و در نهايت اگر پس ازكسر وجوه فوق مبالغي از سود خالص باقي ماند، به ترتيبي كه در اساسنامه وشرايط ضمن عقد پذيرفته شده است تقسيم ميگردد. مطابق بند 5 ماده 34 اين قانون، اتخاذ تصميم نسبت به پرداخت سود و تقسيم آن مطابق اساسنامه از وظايف و اختيارات مجمع عمومي عادي است. بنابر اين مطابق قانون بخش تعاوني پرداخت درصدي از سود خالص شركت به اعضا موكول به طي مراحل فوق ميباشد.
در خصوص ترتيب تقسيم سودخالص بين اعضا، درنمونه اساسنامه ها قيد شده است كه «پس از كسر وجوه فوق باقيمانده سودخالص بين اعضا به تناسب سهم آنان تقسيم ميشود. تقسيم باقيمانده سود خالص بين اعضا تا جبران زيان انباشته شركت تعاوني امكان پذير نيست».
لازم به ذكر است كه ارگانهاي دولتي و عمومي و بانكها كه در شركت تعاوني سرمايهگذاري ميكنند، از آنجا كه اين سرمايه گذاريها به صورت وام بدون بهره و يامشاركت، مضاربه، مزارعه، مساقات و غيره است بر اساس قراردادهاي مربوط و از باب همين عقود مبالغي به آنها پرداخت ميشود و پرداختيها جزء هزينه هاي شركت منظور و جزء ساير هزينه هاي براي به دست آوردن سود خالص از درآمد ساليانه شركت كسر ميگردد.
2- حقوق غير مالي اعضاي شركت تعاوني
1- حق حضور در جلسات مجامع عمومي و حق راي: يكي از ويژگيهاي شركت تعاوني و از وجوه افتراق اين شركتها با شركتهاي سهامي اين است كه به جاي حاكميت سرمايه، حاكميت انسانها را ملاك و محور فعاليت خود قرار داده است. هر عضوي صرف نظر از تعداد سهامش داراي يك رأي ميباشد. از اين امر به اصل دموكراسي يا اصل اداره دموكراتيك ياد ميشود و آن را ناشي از ماهيت شركت تعاوني به عنوان مجمع اشخاص ميدانند و حتي آن را مهمترين ويژگي نهضت تعاوني و اصل بنيادين تعاوني دانستهاند.
ماده 30 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370مقر ميدارد: «مجمع عمومي كه بر اساس اين قانون بالاترين مرجع اتخاذ تصميم و نظارت در امور شركتهاي تعاوني ميباشد، از اجتماع اعضاي تعاوني يا نمايندگان تام الاختيار آنها به صورت عادي و فوق العاده تشكيل ميشود و هر عضو بدون در نظر گرفتن ميزان سهم فقط داراي يك راي است.»
در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 بر خلاف لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 1347 حق راي سهامداران مطلق بوده و نميتوان در مواردي به دليل تخلف سهامدار، حق راي وي را به حالت تعليق درآورد. ماده 30 قانون ياد شده مقرر ميدارد: «مجمع عمومي كه بر اساس اين قانون بالاترين مرجع اتخاذ تصميم و نظارت در امور شركتهاي تعاوني ميباشد، از اجتماع اعضاي تعاوني يا نمايندگان تام الاختيار آنها به صورت عادي وفوق العاده تشكيل ميشود و هر عضو بدون در نظر گرفتن ميزان سهم فقط داراي يك راي است».
حق توكيل براي حضور در مجامع عمومي شركت ودادن راي: همان طور كه در بند پيشين نيز مطرح شد قانونگذار از تاريخ تصويب لايحه شركتهاي تعاوني مصوب 1332، حق توكيل براي حضور در مجامع عمومي شركت و دادن راي از سوي وكيل را به رسميت شناخته است و در مراحل بعدي قانونگذار نيز نسبت به وجود اين حق تصريح نموده است.
مواد 8و9 (ق.ش.ت) مصوب 1350 و ماده 30 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 ناظر به اين حق سهامداران شركت تعاوني ميباشد.
حق درخواست تشكيل مجامع عمومي:
اعضاي شركت تعاوني ميتوانند تشكيل مجامع عمومي را خواستار شوند. در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 چنين حقي براي اعضاي شركت تعاونی به رسميت شناخته نشده بود و فقط در تبصره ماده 26 اين حق را براي وزارت تعاون و امور روستاها (يا وزارت كار وامور اجتماعي در مورد شركتهاي تعاوني كارگري) در صورت عدم اقدام هيات مديره براي تشكيل اين مجمع طبق شرايط مندرج در اين ماده قايل بود.
در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370، تبصره 1 ماده 35 مقرر كرده است كه حداقل يك سوم اعضاي شركت تعاوني ميتوانند كتبا تقاضاي تشكيل مجمع عمومي فوق العاده را بنمايند و در نمونه اساسنامه برخي شركتها از جمله ماده 11 اساسنامه شركت خدمات تعاون «سهامي خاص» مقرر شده است كه سهامداران كه اقلاً يك پنجم سهام شركت را مالك باشند حق دارند كه دعوت صاحبان سهام را براي تشكيل مجمع عمومي از هيات مديره خواستار شوند. و در صورت عدم اقدام از سوي هيات مديره، درخواست كنندگان ميتوانند دعوت مجمع را از بازرس شركت خواستار شوند و در صورتي كه بازرس يا بازرسان اقدام نكنند، ميتوانند مستقيماً به دعوت مجمع اقدام نمايند.
حق انتخاب شدن به عضويت هيات مديره:
در قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350، در خصوص انتخاب اعضاي هيات مديره شركت تعاوني ازميان اعضاي اين شركت ساكت بود (ماده 36) و فقط در خصوص تعاونيهاي چند منظوره در تبصره 2 ماده 8 قيد شده بود: «در تعاونيهاي چند منظورهاي در صورتي كه عضويت براي همه آزاد باشد، داشتن عضو غير شاغل مجاز است اما هيات مديره و مديرعامل بايد از ميان اعضاي شاغل انتخاب گردد). سكوت قانونگذار در بخش مربوط به هيات مديره و تصريح اين امر در باب شركتهاي تعاوني چند منظورهاي اين سوال را به ذهن متبادر ميكرد كه آيا منحصرا در شركتهايتعاوني چندمنظورهاي، هياتمديرهبايد از ميان اعضاي شركت انتخاب شوند و درخصوص ساير شركتهاي تعاوني اين الزام قانوني مصداق ندارد؟
قانونگذار در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 به ابهام مذكور در خصوص اعضاي هيات مديره خاتمه داد و صراحتا در ماده 36 مقرر نمود كه اعضاي هيات مديره از ميان اعضاي شركت تعاوني انتخاب ميشوند.
اعضاي شركت تعاوني كه متقاضي احراز سمت در ميان اعضاي هيات مديره شركت ميباشند، ميتوانند درخواست كانديدا بودن خود و مدارك مربوط را به هيات مديره شركت تعاوني كه مرجع رسيدگي به درخواستها و مدارك مزبور است تسليم نمايند و در صورتي كه از سوي هيات مزبور واجد شرايط تشخيص داده شوند، ميتوانند در مجمع عمومي براي انتخاب شدن به سمتهاي مورد نظر مشاركت نمايند. عضو يا اعضايي كه از سوي هيات مديره واجد شرايط تشخيص داده نشوند، حق اعتراض داشته و ميتوانند حداكثر ظرف مدت 5 روز از تاريخ اعلام اسامي واجدين شرايط اعتراض خود را به وزارت تعاون يا مرجعي كه آن وزارت تعيين ميكند تسليم نمايند.
حق داشتن گواهينمامه موقت سهم و ارواق سهام:
تا زماني كه اوراق سهام صادر نشده است شركت تعاوني بايد به اعضاي خودگواهينامه موقت سهم بدهد كه معرف تعداد، با نام بودن سهم، مبلغ اسمي سهم و مبلغ پرداخت شده آن باشد. در واقع گواهينامه موقت سهم حاكي از اين است كه شركت تعاوني پرداخت مبلغ لازم التاديه و مبلغ تعهدي صاحب سهم راتاييد ميكند. گواهي موقت سهم در حكم سهم است و بايد كليه نكاتي كه در ورقه سهم قيد ميشود در آن وجود داشته و داراي شماره و تاريخ صدور، امضا و مهر شركت باشد. در موقع تسليم ورقه سهم، گواهينامه موقت سهم مسترد و ابطال ميشود. به موجب نمونه اساسنامه ها شركت تعاوني بايد ظرف مدت يك سال از تاريخ ثبت شركتها يا افزايش سرمايه حسب مورد به هر يك از اعضا به ميزان سهام آنها ورقه سهم صادر و تحويل نمايد.
حق نظارت:
هر عضو شركت تعاوني در تمام امور شركت حق نظارت دارد و اين حق را قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 با بيان اينكه اعضا در كليه امور تعاوني طبق اساسنامه حق نظارت دارند براي اعضاي شركت تعاوني شناخته است (ماده 10).
بايدتوجه نمود كه نظارت در شركتهاي تعاوني از جمله وظايف بازرس يا بازرسان اين شركت ميباشد. بنابر اين قايل شدن حق نظارت براي اعضاي شركت تعاوني به نحو اطلاق و بدون تعيين حدود و ثغور اين نظارت و اعمال اين حق از سوي يكايك اعضا ممكن است امور شركت را به سوي هرج و مرج سوق دهد و ايجاد اختلال و بي نظمي در كليه امور شركت نمايد. در لايحه قانوني اصلاح قسمتي از قانون تجارت مصوب 1347، چنين حقي به نحو اطلاق براي سهامداران شركت به رسميت شناخته نشده وقانونگذار در ماده 139، حق كسب اطلاع از ترازنامه و حساب سود و زيان و گزارش عمليات مديران و گزارش بازرسان را مقرر داشته است.
حق استعفا:
هر عضو شركت تعاوني حق استعفا از عضويت در شركت را دارد، مطابق ماده 12 قانون بخش تعاوني... «خروج عضو ازتعاوني اختياري است و نميتوان آن را منع كرد». با توجه به اينكه تبصره 1 ماده مزبور تاكيد نموده كه اعضاي متخصص تعاونيهاي توليد حداقل شش ماه قبل از استعفا بايدمراتب را كتباً به اطلاع تعاوني برسانند، منظور از خروج اختياري، استعفا ميباشد. بنابر اين عضو هر زمان كه بخواهد ميتواند از عضويت تعاوني استعفا نمايد. همچنين است ماده 6 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350.
مبحث پنجم. مسووليت و تكاليف اعضاي شركت تعاوني
بند اول: مسووليت
از زمان تشكيل نخستين شركت تعاوني اصل محدوديت مسووليت اعضاي تعاوني مورد پذيرش واقع گرديده است. به موجب اين قاعده مسووليت هر يك از اعضا نسبت به شركت محدود به ميزان سرمايه و يا سهامي است كه در تعاوني دارد و تعاوني يا طلبكاران آن را به هنگام ورشكستگي و يا انحلال شركت حقي نسبت به ساير داراييهاي اعضا ندارند. در پاسخ به اين سوال كه آيا علاوه بر مسووليت محدود ياد شده ميتوان براي اعضاي اين شركت قايل به نوعي مسووليت نامحدود شد يا خير بايد ابتدا سير قانونگذاري در ايران در خصوص موضوع به اختصار بيان شود.
از آنجا كه در قانون تجارت مصوب 1303، 1304و 1311 بعد از ذكر برخي از خصوصيات شركت تعاوني توليد و مصرف، ساير ويژگيها رامطابق اصول شركتهاي سهامي و يا بر طبق مقررات مخصوصي دانسته بود كه با توافق شركا ترتيب مييافت، درمورد مسؤوليت نامحدود اعضا نظر مشخصي نميتوان ارائه نمود، اما با توجه به اقدامات بانك عمران و تعاون روستايي، اساسنامه هاي مصوب شوراي عالي تعاون قائل به وجود دو نوع مسؤوليت نامحدود (در مورد شركتهاي تعاوني روستايي تشكيل شده توسط بانك مزبور در مناطقي كه مشمول تقسيم اراضي سلطنتي شدند) و مسؤوليت محدود (در مورد شركتهاي تعاوني مصرف و...) بودهاند.
در لايحه قانوني سال 1332، تاكيدي به نوع مسووليت نگرديده بود. قانون شركتهاي تعاوني سال 1334 نيز تصريحي در مورد مسؤوليت نداشت اما با توجه به اساسنامه هاي نمونه تهيه شده بر اساس قانون مزبور، دو نوع مسؤوليت مطرح گرديده بود: مسؤوليت محدود براي اكثريت قريب به اتفاق تعاونيها و مسؤوليت نامحدود براي تعاونيهاي تشكيل شده از جانب بانك عمران و تعاون روستايي درمناطق مشمول تقسيم اراضي سلطنتي.
در قانون شركتهاي تعاوني سال 1350، ماده 10 تكليف مسؤوليت را روشن نمود: «سرمايه شركت تعاوني نامحدود و سهام آن با نام و مسؤوليت هر عضو محدود به ميزان سهامي ميباشد كه از سرمايه شركت خريداري و يا تعهد نموده است...». به موجب همين قانون شركتهاي تعاوني تشكيل شده تا آن تاريخ ميبايست خود را با قوانين مزبور تطبيق دهند و به اين ترتيب آن دسته از تعاونيهاي اعتبار روستايي با مسؤوليت نامحدود نيز تغيير وضع يافتند.
در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 دو نوع مسؤوليت براي هر يك از اعضاي تعاونيها در نظر گرفته شده بود: يكي مسؤوليت محدود مطابق ماده 23 قانون مزبور كه مقرر نموده است: «مسؤوليت مالي اعضا در شركتهاي تعاوني محدود به ميزان سهم آنان ميباشد مگر انكه در قرار داد ترتيب ديگري شرط شده باشد.» اين مسؤوليت محدود اعضا د ربرابر طلبكاران غير دولتي از شركت تعاوني است و ديگري مسؤوليت تضامني بود. در تبصره 4 ماده 54 قانون مزبور آمده بود: «كليه امتيازات و اموالي كه از منابع عمومي، دولتي و بانكي در اختيار تعاوني قرار گرفته با انحلال آن بايد مسترد شود، مسؤوليت اعضاي هر تعاوني در اين مورد تضامني است». مسؤوليت تضامني زماني متوجه اعضا ميگرديد كه شركت تعاوني منحل ميشد و تمام و يا مقداري از امتيازات و اموال مزبور به واگذاركنندگان آنان مسترد نميشد. در اين صورت براي استرداد آن مقدار از امتيازات و اموال كه مسترد نشده بود، مسؤوليت تضامني متوجه اعضا ميشد. اين مسؤوليت به واگذار كنندگان امتيازات واموال حق ميداد كه براي وصول آنها به هر يك از اعضا منفرداً و يا دو يا چند عضو يا همه آنها مجتمعاً مراجعه نموده و در دادگاه عليه آنها اقامه دعوي نمايند. در اساسنامه نمونه در اين خصوص آمده بود: «منابع بانكي، دولتي و عمومي براي وصول مطالبات سررسيده خود در صورتي به اعضاي شركت مجتمعاً يا منفرداً مراجعه خواهند كرد كه بدواً به اعضاي هيأت مديره به عنوان مديون اصلي مراجعه كرده و موفق به وصول مطالبات خود نشده باشند.» حتي در ماده 19 آيين نامه اجرايي قانون بخش تعاوني مقرر شده است كه در صورت خارج شدن عضو از شركت تعاوني و يا اخراج او، مسؤوليت تضامني وي نسبت به امتيازات و اموالي كه بايد به منابع عمومي، دولت و بانكها مسترد شود تا خاتمه امر تصفيه پس از انحلال شركت تعاوني... باقي ميماند و خروج عضو از شركت رافع مسؤوليت تضامني فوق الاشاره وي نميباشد.
در اصلاحيه قانون بخش تعاوني در مهر ماه 1377 عبارت «مسووليت اعضاي هر تعاوني در اين مورد تضامني است.» از انتهاي تبصره 4 ماده 54 قانون مذكور حذف گرديد. بدين ترتيب در حال حاضر مسؤوليت اعضا در شركتهاي تعاوني فقط از نوع مسؤوليت محدود است.
بند دوم. تكاليف اعضاي شركت تعاوني
قانونگذار يكي از شرايط عضويت در شركتهاي تعاوني را تعهد رعايت مقررات اساسنامه تعاوني قرارداده است (بند 4 ماده 9 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) در همين زمينه ماده 11 قانون مزبور مقرر ميدارد: «كليه اعضا مكلفند به وظايف و مسؤوليتهايي كه د ر حدود قوانين و مقررات تعهد كردهاند عمل نمايند». بدين ترتيب يكي از تكاليف عضو شركت تعاوني، رعايت مقررات تعاوني ميباشد، اما از آنجا كه عضويت در شركت تعاوني مانند عضويت در هر سازماني مستلزم رعايت مقررات مربوط به آن ميباشد، لذا ميتوان گفت رعايت مقررات مربوط به شركت تعاوني براي عضو آن واجب تبعي بوده و درعداد مقدمات عقيله است و عضو شركت تعاوني بدون بيان ماده 11 قانون نيز مكلف به رعايت آن ميباشد. زيرا منطقاً معاف بودن عضو شركت تعاوني از رعايت مقررات تعاوني به اين علت كه در بدو ورود به عضويت رعايت كردن آنها را تعهد ننموده است، امري است كه نميتوان آن را قبول نمود. مكلف بودن عضو در شركت تعاوني را ميتوان به حفظ رابطه وي با شركت و حضور در مجامع عمومي و مشاركت در شور و تبادل نظر مربوط به امور مطروحه در آن و نيز مشاركت در ابراز راي در تصميم گيريها از جمله مشاركت و ابراز رأي در انتخاب اعضاي هيات مديره و بازرسان تعبير نمود.
1- خروج از عضويت
همانند شركتهاي سهامي، خروج از عضويت در شركت تعاوني نيز ميتواند به صورت اختياري باشد و يا اجباري. لازم به ذکر است این بحث به تفصیل در فصل مربوطه بررسی میشود.
2- خروج اختياري
در خصوص خروج اختياري اعضاي شركت تعاوني بايد قايل به تفكيك شد:
الف- اعضاي معمولي شركت
شركايي كه در شركت سرمايهگذاري كرده اند، لكن جزء اعضاي متخصص نيستند و سمت و مسؤوليتي در شركت ندارند، ميتوانند هر زمان كه اراده كنند با استرداد سهام خود به شركت از تعاوني خارج شوند. به همين دليل ماده 12 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) مقرر ميدارد «خروج عضو از تعاوني اختياري است و نميتوان آن را منع كرد»
ب- اعضاي متخصص شركت تعاوني توليد
طبق تبصره 1 ماده 12 قانون ياد شده، اعضاي متخصص شركت تعاوني توليد حداقل شش ماه قبل از استعفا بايد مراتب را كتباً به اطلاع تعاوني برسانند. اين قيد به دليل اين است كه اعضاي متخصص در اداره امور شركتهاي تعاوني توليد نقش مهمي دارند و به منظور جلوگيري از ركود و ايجاد وقفه در فعاليت شركت تعاوني عضو متخصص بايستي حداقل شش ماه قبل از استعفا مراتب را كتباً اعلام نمايد تا نسبت به تعيين جايگزين وي اقدام شود. تبصره 2 همين ماده مقرر ميدارد: «در صورتي كه خروج عضو موجب ضرري براي تعاوني باشد وي ملزم به جبران است». در خصوص دامنه شمول حكم اين تبصره دو نظر ارايه شده است.
نخست اينكه، منظور از «خروج» عضو در اين تبصره خروج تمامي اعضا در تمام شركتهاي تعاوني اعم از توليد و توزيع ميباشد و تفاوتي بين اعضاي متخصص و غير متخصص در اين مورد نيست. اين شرط جنبه كلي دارد و براي جلوگيري از ضرري است كه از خروج عضو به شركت تعاوني وارد ميشود.
نظر دوم اينكه، با توجه به ترتيب تبصره هاي ماده 12، چنين استنباط ميشود كه منظور ازعبارت «خروج عضو» مندرج در ماده مذكور، خروج عموم اعضا نيست بلكه منظور قانونگذار خروج عضو متخصص است كه د ر تبصره 1 ماده 12 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) در صورت خروج ملزم است شش ماه قبل موضوع را به مسؤولين شركت اطلاع دهد. از سوي ديگر، چنانچه خروج هر عضوي را از تعاوني كه مآلاً منجر به خروج سرمايه از تعاوني ميگردد و به نحوي ضرر و زيان متوجه تعاوني ميكند، موضوع تبصره 2 ماده 12 قانون مزبور بدانيم، مغايرت كلي با اصل خروج اختياري مندرج در ماده 12 پيدا ميكند.
بر اين اساس بايد منظور قانونگذار را در تبصره 2 ماده مذكور خروج عضو متخصص شركت دانست كه بدون اطلاع قبلي (6 ماه مذكور در تبصره 1 همان ماده) موجبات ضرر و زيان شركت را فراهم آورده است. دراين صورت شركت ميتواند طبق اصول مسؤوليت مدني، ضرر و زيان وارده به تعاوني را در قبال خروج بدون اطلاع عضو ازتعاوني مطالبه كند.
در مقام مقايسه دو نظر ياد شده بايد گفت ماده 12 مورد بحث و تبصره هاي آن تاب چنين تفسير موسعي را ندارد. تفسير دوم از ماده با توجه به ترتيب تبصره هاي آن، تفسيري دور از ذهن ميباشد. حكم ماه مطلق بوده و حكم تبصره هم روشن است. در واقع هر چند خروج عضو از شركت تعاوني اختياري است اما همين كه با خروج عضو اعم از متخصص و غير متخصص ضرري به شركت واردآيد، وي ملزم به جبران ميباشد.
نكته ديگري كه درخصوص ماده 12 مورد بحث و تبصره هاي آن قابل ذكر است؛ اين است كه نه در ماده 12 و نه در مواد مربوط به وظايف و اختيارات هيات مديره و مجامع عمومي، مرجعي كه بايد به خروج عضو از شركت صحه بگذارد، مشخص نشده است. مضافاً اينكه، در تبصره 1 ماده مزبور، مفهوم «عضو متخصص» در تعاونيهاي توليد تعريف نشده است، لذا مشمولين تبصره مذكور مشخص نميباشند.
نكته شايان ذكر اين است كه در قانون بخش تعاوني... مصوب 1370، هيچ مادهاي در خصوص ثبت و انتشار آگهي تغييرات اساسنامه شركت تعاوني در روزنامه رسمي مشاهده نميشود و براي اين منظور بايد به قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 مراجعه نمود. ماده 25 قانون اخير الذكر مقرر ميدارد: «ثبت شركت و تغييرات اساسنامه به وسيله آگهي در روزنامه رسمي كشور به اطلاع عموم ميرسد...» در تبصره ماده ياد شده آمده است: «در مورد شركتهاي تعاوني روستايي انتشار آگهي ثبت شركت و تغييرات آن در رونامه رسمي كشور و جرايد مورد لزوم نيست»؛ با توجه به مراتب مذكور، از آنجا كه خروج اعضا از شركت تعاوني منجر به كاهش سرمايه مندرج در اساسنامه شركت ميشود لذا مستنداً به ماده 25 قانون اخير الذكر مقرر ميدارد: «ثبت شركت و تغييرات اساسنامه به وسيله آگهي در روزنامه رسمي كشور به اطلاع عموم ميرسد...». در تبصره ماده ياد شده آمده است: «در مورد شركتهاي تعاوني روستايي انتشار آگهي ثبت شركت و تغييرات آن در روزنامه رسمي كشور و جرايد مورد لزوم نيست»؛ با توجه به مراتب مذكور، از آنجا كه خروج اعضا از شركت تعاوني منجر به كاهش سرمايه مندرج در اساسنامه شركت ميشود لذا مستنداً به ماده 25 مذكور و تبصره آن، به استثناي شركتهاي تعاوني روستايي در مورد ساير شركتهاي تعاوني، تغيير سرمايه ايجاد شده در نتيجه خروج اعضا از شركت تعاوني بايد در رونامه رسمي كشور آگهي شود.
نكته ديگر اينكه، به موجب اصلاحي كه در مهر ماه 1377، در ماده 15 قانون بخش تعاوني... به عمل آمد: «در صورت لغو عضويت به سبب فوت، استعفا، انحلال و اخراج، سهم و كليه حقوق و مطالبات عضو برابر مقررات اساسنامه و قرارداد منعقده محاسبه و به ديون تعاوني تبديل ميشود و پس از كسر بدهي وي به تعاوني به او يا ورثه اش حداكثر ظرف مدت سه ماه پرداخت خواهد شد». در اصلاحيه مذكور بر خلاف ترتيب مقرر در قوانين پيشين، پرداخت بهاي سهام عضو مستعفي بر اساس مقررات اساسنامه و قرارداد منعقده محاسبه ميشود كه ممكن است بر اساس ارزش واقعي يا ارزش اسمي سهام و يا كمتر و يا بيشتر از اينها تعيين شود.
نكته ديگري كه در ماده 15 مذكور نيازمند توضيح است، بحث كسر نمودن بدهي عضو مستعفي به شركت تعاوني از بهاي سهام و ساير حقوق و مطالبات وي ميباشد. مساله زماني به وجود ميآيد كه تمام يا بخشي از ديون عضو مستعفي به شركت حال نبوده و مؤجل باشد. در اين صورت كسر نمودن ديون مؤجل به علت نرسيدن موعد دريافت يا سررسيد قاعدتاً امكان پذير نخواهد بود. آنچه ما در خصوص آن نص داريم، حال شدن ديون مؤجل عضو متوفي ميباشد. اما در مورد حال شدن ديون مؤجل عضوي كه به علت استعفا و نيز اخراج و انحلال شركت از تعاوني خارج ميشود چنين نصي وجود ندارد. يكي از اساتيد حقوق تجارت در اين باره بر اين اعتقادند كه از بيان ماده 15 قانون بخش تعاوني... چنين استنباط ميشود كه ديون مؤجل عضو خارج شده نيز حال ميشود. با اين استدلال كه هر چند قانوناً فقط ديون حال قابل مطالبه ميباشد، اما حكم ماده 15 ديون مؤجل ابتدا حال شده و سپس قابل مطالبه ميگردد. ايشان كسر ديون را «ذي المقدمه» و حال شدن ديون مؤجل را «مقدمه» ميدانند و اين مقدمه را به لحاظ اينكه تحقق ذي المقدمه موكول به وجود آن است «مقدمه واجب» و در عدادمقدمات قانوني ميدانند. اما بايد توجه داشت كه بر خلاف استدلال فوق حال شدن ديون مؤجل عضو مسعفي خلاف اصل بوده و نيازمند نص صريح ميباشد كه در اين خصوص چنين نصي وجود ندارد و نميتوان به ضرر عضو مسعفي اين امر را بر وي تحميل نمود. نهايت اينكه شركت ميتواند از عضو مستعفي تضمينات لازم را درخصوص بازپرداخت بدهي اخذ نمايد.
بند دوم. خروج اجباري
1- فوت عضو
خروج اجباري از شركت تعاوني ممكن است در نتيجه فوت عضو پيش آيد. مطابق ماده 14 قانون بخش تعاوني... مصوب 1370 در صورت فوت ورثه وي كه واجد شرايط و ملتزم به رعايت مقررات تعاوني باشند به عضويت شركت تعاوني در ميآيند. با توجه به اين ماده، عضويت در شركت تعاوني قائم به شخص نبوده و با فوت عضو ورثه وي با احراز شرايط به خودي خود عضو تعاوني شناخته ميشوند فقط در صورتي كه مطابق مفاد ذيل ماده، ورثه كتبا عدم تمايل خود را به عضويت ابراز داشته و يا آنكه هيچ يك از ورثه واجد شرايط عضويت نباشند، عضويت آنها در شركت لغو ميگردد. درخصوص اين ماده تعلل وارث يا وراث دراعلام نظر كتبي خود يا به تأخير انداختن آن براي شركت تعاوني ايجاد بلا تكليفي خواهد كرد. بهتر بود قانونگذار مهلتي را براي اين امر تعيين ميكرد و عدم اعلام نظر وارث يا وراث را ظرف آن مدت انصراف محسوب ميكرد.
ماده 14 مذكور د رادامه قيد ديگري را بيان ميكند كه نياز به توضيح دارد. مطابق اين ماده در صورت تعدد وراث بايستي ما به التفاوت افزايش سهم ناشي ازتعدد خود را به تعاوني بپردازند. به نظر ميرسد فرض مورد نظر قانونگذار در جايي است كه تعداد سهام عضو متوفي به نسبت عدد ورثه، كمتر از حداقل مقرر در اساسنامه شركت باشد و از آنجا كه مقنن در ماده 14 عضويت در شركت تعاوني را حقي دانسته كه عيناً به وراث منتقل ميشود و به دليل اينكه اين حق قابل تجزيه نيست كه مشاع محسوب گردد و بين آنها به نسبت سهم الارث تقسيم شود، لذا فرد فرد ورثه را عضو شركت به شمار آورده است و به همين دليل است كه در صورت تعدد ورثه در اين فرض هر كدام از آنها بايد ما به التفاوت افزايش سهم ناشي از تعدد خود را به تعاوني بپردازند.
تبصره ماده 14 مذكور مقرر ميدارد: «اگر تعداد ورثه بيش از ظرفيت تعاوني باشد، يك يا چند نفر به تعداد مورد نياز تعاوني با توافق ساير وراث عضو تعاوني شناخته ميشوند». اشكالي كه در خصوص اين تبصره ممكن است كه تعداد ورثه بيش از ظرفيت تعاوني بوده و وراث توافق نداشته و همگي خواهان عضويت در شركت باشند، چه تدبيري اتخاذ ميشود؟ به نظر ميرسد در اينجا ميبايست پيش بيني ميشد كه عضويت فرد متوفي لغو شده و كليه مطالبات وي مطابق ماده 15 قانون مزبور به ورثه اش پرداخت گردد. براي رفع اين مشكل، در بيشتر نمونه اساسنامه ها مقرر شده است در صورت عدم توافق وراث، عضويت لغو ميشود.
در صورت لغو عضويت به سبب فوت، سهم و كليه مطالبات عضو متوفي برابر مقررات اساسنامه و مقررات منعقده محاسبه وبه ديون تعاوني تبديل ميشود و پس از كسر بدهي عضو متوفي به تعاوني، حداكثر ظرف مدت سه ماه به ورثه وي پرداخت ميشود (ماده 15 (ق.ب.ت.ا.ج.ا) فرض اين ماده در موردي است كه كليه ورثه عضو متوفي كتباً از عضويت در شركت تعاوني انصراف دهند و يا به دليل عدم توافق ورثه در تعيين تعداد وراث مورد نياز شركت، عضويت فرد متوفي، طبق مقررات اساسنامه شركت، لغو شود.
مطابق تبصره ماده مذكور: «در صورتي كه ورثه تقاضا نمايد كه سهم عضو متوفي از عين اموال تعاوني پراخت شود و تراضي يا مصالحه ممكن نباشد چنانچه عين قابل واگذاري بوده و موجب اخلال و ضرر فاحش به اعضا و تعاوني نگردد آن قسمت از مطالبات تسليم ورثه ميگردد». ايرادي كه بر اين تبصره وارد است اين است كه مرجع تشخيص اخلال و ضرر فاحش به اعضا يا تعاوني صراحتاً مشخص نشده است و اين امر در عمل اشكالات و اختلافات متعددي را بين ورثه و شركت تعاوني ايجاد خواهد كرد. بهتر بود مقنن هيات مديره را به عنوان مرجع تشخيص اخلال و ضرر فاحش تعيين مينمود؛ هر چند كه ميتوان براي پرهيز از اختلافات احتمالي، مورد را مشمول بند 2 ماده 37(ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 و مرجع صالح را در اين خصوص هيات مديره دانست.
نكته ديگر اينكه، مقنن در تبصره مذكور يكي از شرايط واگذاري عين اموال شركت تعاوني به ورثه را عدم ايجاد اخلال و ورود ضرر فاحش به اعضا و تعاوني دانسته است. قانونگذار در ذيل اين تبصره علاوه بر كلمه «تعاوني» از «اعضا» نيز نام برده است. اين سوال به ذهن متبادر ميشود كه آيا دو لفظ مزبور به معناي واحد به كار گرفته شده است يا خير؟ و اگر معناي مستقل مورد نظر باشد، از نظر كميت چه تعداد از اعضا ملاك عمل ميباشد؟ در مواردي امكان دارد كه در پرداخت سهم ورثه متوفي از محل عين اموال شركت تعاوني، ضرر فاحشي متوجه شركت نگردد اما نسبت به اعضا اين ضرر قابل تصور باشد. به عنوان مثال تعدادي از اتاقهاي يكي از ساختمانهاي شركت تعاوني جهت سكونت در اختيار هيات مديره باشد. در اين حالت ضرر متوجه اعضاي هيات مديره ميشود و آيا به صرف اين ضرر نميتوان ديون شركت تعاوني به وراث مزبور را از محل عين ياد شده تاديه نمود؟
مي توان استدلال نمود كه در هنگام ورود ضرري كه به طور همزمان به اعضا و شركت تعاوني وارد ميشود، قانونگذار خواسته است از منافع اعضا به صورت علي حده نيز حمايت نمايد. لذا، با پذيرش اين نظر در مواردي كه پرداخت مطالبات ورثه عضو متوفي از عين اموال تعاوني موجب ضرر فاحش به اعضا ميشود، امكان پاسخگويي به اين مطالبه منتفي ميشود اما باز هم اين ايراد باقي ميماند كه منافع چه تعدادي از اعضا بايد معيار واگذاري يا عدم واگذاري عين اموال شركت تعاوني به ورثه عضو متوفي قرار گيرد؟ در هر حال انتقال سهام به اشخاص جديد كه عضو شركت تعاوني نيستند، چه به صورت اختياري و چه به نحو قهري، در صورتي امكان دارد كه اين اشخاص واجد شرايط عضويت در شركت تعاوني باشد و مطابق بند 4 ماده 37(ق.ب.ت.ا.ج.ا) مصوب 1370 هيات مديره مرجع تشخيص صلاحيت ميباشد.
2- اخراج عضو
قانون بخش تعاوني مصوب 1370، صراحتاً در ماده 13 موارداخراج عضو از شركت تعاوني را احصاء نموده است:
1. از دست دادن هر يك از شرايط عضويت مقرر در اين قانون: در اين بند مقنن تصريح نموده است كه وجود شرايط مخصوص قانوني نه تنها شرط عضويت در شركت تعاوني ميباشد بلكه شرط دوام و استمرار عضويت نيز محسوب ميشود.
2. عدم رعايت مقررات اساسانامه و ساير تعهدات قانوني: چنانچه عضوي مقررات اساسنامه را رعايت نكرده و به تعهدات قانوني خود عمل ننمايد، هيات مديره ميتواند پس از دادن دو اخطار كتبي به فاصله 15 روز و انقضاي مدت 15 روز از تاريخ اخطار دوم پيشنهاد اخراج وي را به مجمع عمومي عادي شركت تعاوني ارايه نمايد. عضو ميتواند در فاصله زماني 15 روز بين اخطار اول و دوم و مهلت 15 روز از تاريخ اخطار دوم با مراجعه به هيات مديره عدم تخلف خود را اثبات و از اخراج خود جلوگيري نمايد.
3. ارتكاب اعمالي كه موجب زيان مادي تعاوني شود و عضو نتواند ظرف مدت يك سال آن را جبران نمايد يا اعمالي كه به حيثيت و اعتبار تعاوني لطمه وارد آورد يا با تعاوني رقابتي ناسالم بنمايد. تشخيص موارد فوق بنا به پيشنهاد هر يك از اعضاي هيات مديره يا بازرسان و تصويب مجمع عمومي خواهد بود. مرجع تصميم گيري اخراج ناشي از عدم رعايت مقررات اساسنامه و تعهدات قانوني به موجب ماده 13 قانون بخش تعاوني مصوب 1370 مجمع عمومي فوق العاده بود كه طبق بند 2 ماده 3 اصلاحي 1377 قانون مذكور، اين اختيار به مجمع عمومي عادي داده شده است.درمورد اخراج ناشي از فقدان شرطي از شرايط عضويت يا ورود زيان مادي به شركت تعاوني يا وارد شدن لطمه به حيثيت و اعتبار آن يا رقابت ناسالم با شركت تعاوني، قانون از مجمع عمومي به عنوان مرجع صلاحيتدار بدون قيد عادي يا فوقالعاده آن نام برده است. با توجه به عدم تصريح قانون و با لحاظ اينكه نمونه اساسنامه ها د راين موارد مجمع عمومي عادي را صلاحيتدار ذكر ميكنند، ميتوان گفت در موارد مذكور مرجع تصميم گيري مجمع عمومي عادي ميباشد.
اشكال وارده بر ماده 13 مذكور اين است كه براي عضو اخراج شده از شركت تعاوني حق شكايت و اعتراض به مجمع عمومي را پيش بيني ننموده است.
بايد توجه داشت كه مطابق تبصره ماده 44 قانون شركتهاي تعاوني مصوب 1350 هيات مديره حق اخراج عضوي را كه توسط «مجمع عمومي» براي اداره امور شركت انتخاب شده است مانند اعضاي هيات مديره و بازرس يا بازرسان شركت به هيچ وجه و به هر دليلي كه باشد، ندارد. چنين افرادي منحصراً با تصميم مجمع عمومي عادي از شركت اخراج ميشوند.
نحوه پرداخت سهم، حقوق و مطالبات عضوي كه از شركت اخراج ميشود در ماده 15 قانون بخش تعاوني... مشخص شده است كه پيشتر مورد بحث قرار گرفت.
علاوه بر موارد اخراج عضو مندرج در ماده 13 قانون بخش تعاوني مصوب 1370، در نمونه اساسنامه برخي شركتها نيز مواردي در نظر گرفته شده است كه در مورد هر شركت بايد به نمونه اساسنامه آن نيز توجه داشت.
فهرست منابع و ماخذ
كتب، مقالات، تقريرات اساتيد و رساله ها
الف- کتب
آهنگران، جعفر، قانون و مقررات مناطق آزاد تجاري صنعتي و مناطق ويژه اقتصادي، چاپ سوم، تهران، موسسه فرهنگي شريف، تابستان 1377.
اسكيني ربيعا، حقوق تجارت (شركتهاي تجاري) جلد اول، تهران، انتشارات سازمان مطالعه وتدوين علوم انساني دانشگاهها، 1375.
اسكيني، حقوق تجارت، كليات معاملات تجاري، تجار و سازماندهي فعاليت تجاري، چاپ اول، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، زمستان 1378.
اسكيني، ربيعا، حقوق تجارت، شركتهاي تجاري، جلد اول، چاپ دوم، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، تابستان 1377
افتخاري، جواد، حقوق تجارت، شركتهاي تجارتي، چاپ اول، تهران، انتشارات ققنوس، 1380.
الماسي، نجادعلي، تعارض قوانين، چاپ اول، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1368
امامي، سيد حسن، حقوق مدني جلد اول، چاپ هفتم، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، 1370
امامي، سيد حسن، حقوق مدني، جلد دوم، چاپ دوازدهم، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، 1375.
امامي، سيد حسن، حقوق مدني، جلد سوم، چاپ دوازدهم، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلامي، 1375
بازگير، يدا، موازين حقوق تجارت در آراء ديوان عالي كشور، چاپ اول، تهران، انتشارات كتابخانه گنج دانش، 1378.
جعفري لنگرودي، محمد جعفر، دائره المعارف حقوق مدني و تجارت، جلد اول، چاپ اول، تهران، انتشارات مشعل آزادي ، 1357.
جعفري لنگرودي، محمد جعفر، ترمينولوژي حقوق، چاپ دوم، تهران، انتشارات گنج.
جعفري لنگرودي، محمد جعفر، حقوق اموال، چاپ دوم، تهران، انتشارات گنج دانش، 1370.
حاتمي، علي، دميرچيلي، محمد خزايي، محسن، قانون تجارت در نظم حقوقي كنوني، چاپ اول، تهران، انتشارات خليج فارس، 1380.
حسنی، حسن، حقوق تعاون، شركتهاي تعاوني، جلد اول، چاپ دوم با تجديد نظر، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، زمستان 1374.
دهخدا، علي اکبر، لغت نامه دهخدا، جلد 16، تهران، انتشارات چاپخانه دولتي ايران، 1337.
ستوده تهراني، حسن، حقوق تجارت، جلد 2، چاپ اول، تهران، نشر دادگستر، 1375.
شايگان، سيد علي، حقوق مدني، جلد اول، تهران، چاپخانه مجلسي، 1322.
شهيدي، مهدي، سقوط تعهدات، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1368.
عرفاني، محمود، حقوق تجارت، جلد 2، چاپ پنجم، تهران، انتشارات دانشگاهي، 1371.
عميد، حسن، فرهنگ عميد، جلد 2، چاپ چهارم، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1362.
صقري، منصور، حقوق تجارت، تهران، بيتا، بينا.
کاتوزيان، ناصر، حقوق مدني (اموال و مالکيت)، چاپ اول، تهران، انتشارات يلدا، 1372.
کاتوزيان، ناصر، حقوق مدني (عقود معين)، جلد اول، شرکت سهامي انتشار، چاپ هشتم، 1381.
گلريز، حسن، بورس اوراق بهادار، تهران، انتشارات اميرکبير، 1374.
نوبخت، يوسف، انديشههاي قضايي، انتشارات کيهان، چاپ سوم، 1370.
ب – مقالات، تقريرات اساتيد و رساله ها
1- آذربايجاني، عليرضا، بررسي تطبيقي شركتهاي تعاوني و سهامي، درس حقوق تجارت پيش نياز، دانشگاه تربيت مدرس، دانشوري حقوق خصوصي، نيم سال اول، سال تحصيلي 77-1376.
اخلاقي بهروز، جزوه درسي حقوق تجارت 3، تهران، پلي كپي درانتشارات دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، سال تحصيلي 70-1369
اديب زاده، حسين، شركتهاي تعاوني، پايان نامه كارشناسي ارشد حقوق خصوصي، دانشكده حقوق، دانشگاه شهيد بهشتي.
اعظمي زنگنه، عبدالحميد، حقوق بازرگاني، درس و تقريرات ، با سعي و اهتمام سهراب امينيان، چاپ سوم، بي نا، بي تا.
اعظمي غلامعلي، سهم در شركتهاي سهامي (رساله دكتري)، دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، 1352
امامي، نورالدين، «شركت در شرف تاسيس»، مجله كانون وكلاي دادگستري تهران، سال بيست و هفتم، پاييز 1354، شماره 132.
بورس، سهام و نحوه قيمتگذاري سهام شركتها، انتشارات معاونت سرمايهگذاري و برنامه ريزي سازمان تامين اجتماعي، 1375.
تفرشي، محمد عيسي، تحولات حقوقي در نظام شرکتهاي سهامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، رساله دکتري (حقوق خصوصي) دانشگاه تربيت مدرس 1375.
حسنی، حسن، «خروج از عضويت در شركتهاي تعاوني مسكن واعتبار»، مجله كانون وكلا، سال 26، شماره 129- 128
حسين زاده علي آبادي، جواد، اهليت شركتهاي تجاري، پايان نامه كارشناسي ارشد حقوق خصوصي، دانشكده علوم انساني، دانشگاه تربيت مدرس، 1377.
حسيني تهراني، سيد مرتضي، «سهام در شركتهاي سهامي» مجله كانون وكلاي دادگستري، تهران، سال بيست و هشتم، پاييزو زمستان 2535، شماره 137-136.
خلاصه پيشنهادات دفتر تحقيقات و استانها درباره قانون بخش تعاوني اقتصاد جمهوري اسلامي ايران، كتابخانه مركزي وزارت تعاون.
دفترچه راهنماي ثبت شعبه يا نمايندگي شركت خارجي در ايران، تهران، اداره كل ثبت شركتها و مالكيت صنعتي، بي تا.
دوستي، نصرت ا...، راهنماي ثبت شركت تجاري، موسسات غير تجاري، اختراعات و علايم تجاري، چاپ دوم، تهران، نشر حقوقدان، 1378.
فخاري، امير حسين، حقوق تجارت (شرکتها) جزوه درسي، دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي.
کاشاني، سيد محمود، جزوه حقوق مدني 7، دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي، سال تحصيلي 71-1370.
گوهريان خليل آباد، حميدرضا، نظام حقوقي تعاونيها در حقوق ايران، پايان نامة دوره کارشناسي ارشد. دانشکده حقوق، و علوم سياسي، دانشگاه تهران، 1383.
مشکي سيروس، سهام ممتاز، رساله فوق ليسانس، دانشگاه تهران، 1354.